عشق اول من؟ یادم می آید ، چشمانم همیشه پر از اشک است …!
روزی نیست که به او فکر نکنم و نگران حال او نباشم.
فکر می کنی من هنوز اولین عشقم را به یاد دارم؟ مطمئنا ، من شبیه یک مهمانی هستم ، اما از آن روز 23 سال می گذرد ..!
آیا اولین عشق خود را به یاد می آورید؟ البته این یک سوال احمقانه است! البته همه ما با هیجان و البته اندکی اندوه به یاد داریم. آیا هنوز با شماست ، یا این است که افرادی که غم و اندوه را به یاد می آورند ، اما قبل از هر چیز ، همیشه یک گنجینه گرانبها در قلب خود باقی می مانند. در اینجا ما افکار شما را در مورد شخصی که اولین بار قلب و احساسات شما را تغییر داده جمع آوری کرده ایم.
هنوز خاطره داغ من را تجدید می کند!
هرچه سالها می گذرد ، فکر عشق اولمان قلب ما را لرزاند. اولین عشق ما پنج ، ده یا حتی بیست سال بعد چه چیزی را در ذهن ما جای داده است؟ دلیل آن هرچه باشد و هر که باشد ، عشق اول همیشه قسمت ماست. من فکر می کنم ما نمی توانیم فراموش کنیم و هیچ کس نمی خواهد فراموش کند.
شیرین میگه: بله ، یادمه … مثل دیروز. سالها می گذرد ، اما هنوز هم به یاد دارم که چگونه بود و چگونه آن را دوست داشتم. ما حدود هشت ساله بودیم ، من 20 ساله بودم ، او 28 ساله بود. او همیشه می ترسید که پدر و مادرم با آن مخالفت کنند. این روزها که کمی عصبانی و غمگین می شوم ، یاد او به یادم می آید. جالب است ، این روزها 42 ساله هستم.
لیدا به یاد می آورد: در تمام اقدامات خود ، ما با احساسات و انگیزه سر و کار داشته ایم. در عشق ، در مبارزات و حتی زمانی که می خواهیم یکدیگر را آزرده خاطر کنیم ، با تشویق و احساس عمل کرده ایم. گرچه شوهرم را خیلی دوست دارم و بسیار خوشحالم اما هنوز خیلی به او فکر می کنم. من چند هفته پیش او را دیدم ، او با همسر و فرزندش بود. من به او نگاه کردم ، او به من نگاه کرد ، و در یک لحظه همه چیز زیبا بود. مدتها بود که او را ندیده بودم. من همچنین بسیار خوشحالم که او خوشحال است.
الناز در مورد رابطه دانشگاهی خود می گوید: “ما اصلاً برای همدیگر ساخته نشده بودیم.” اقوام و دوستانم تاب تحمل آن را نداشتند. ما همیشه بارها و بارها جنگیده ایم ، بحث کرده ایم و آشتی کرده ایم. اما ما نیز تحت تأثیر قرار گرفتیم. بعد از آخرین جدال ، ما تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم و احساس می کردم قلبم دارد می شکند. روبان و نامه های عاشقانه اش را پشت کمد پنهان می کنم. 10 سال از این ماجرا می گذرد.
فرنوش هنگامی که هجده سال بیشتر نداشت ، عشق واقعی خود را ملاقات کرد. اما پنج سال طول کشید تا با او رابطه برقرار کند. او می گوید: “ما در مهمانی ملاقات کردیم و صحبت کردیم.” ما دو سال با هم در دانشگاه بودیم. او در شیراز زندگی می کرد و این مسافت طولانی منجر به قطع رابطه ما شد. او هنوز در شیراز زندگی می کند و ازدواج کرده است. اما من هنوز مجرد هستم و در تهران زندگی می کنم. حتی اگر ناپدید شود ، همیشه اولین عشق من خواهد بود.
او وقتی دوباره او را می بینیم …
عشق اول ما هر از گاهی در جایی دیده می شود. جلسات ما ممکن است کوتاه یا طولانی باشد ، اما خنثی است. آیا کسی قصد ندارد اولین عشق خود را دوباره ببیند؟
اگرچه سارا تصمیم گرفت با اولین عشق خود ازدواج کند ، اما با مرد دیگری ازدواج کرد. بیست سال بعد از آخرین ملاقاتش ، او را در مراسم خاکسپاری مادرش دید. اما حتی بعد از گذشت این همه سال ، وقتی او نوجوانی بود ، آتش عشق در قلب او سوخت: ما در مورد عشق به یکدیگر صحبت کردیم. وقتی او را ترک کردم و با شخص دیگری ازدواج کردم ، او به من گفت که چقدر ناراحت است … من اغلب در مورد او و خلوص عشق ما فکر می کنم. ما هرگز رابطه سالمی نداشته ایم اما هیچ وقت عشق اولم را فراموش نمی کنم.
روی هنوز اولین عشق خود را دارد: 29 سال بعد او را دوباره دیدم. من و او هنوز زندگی ایجاد نکرده بودیم. ما برای اولین بار در دانشگاه 19 ساله بودیم. این عشق واقعی بود … اگر در آن سن چنین چیزی وجود داشت. و حالا ، بعد از این همه سال ، ما دوباره عاشق شده ایم. اما این بار عشق ما کاملاً با گذشته متفاوت است. ما گذشته را با هم داریم و حال را با هم می گذرانیم. امیدوارم در آینده با هم باشیم.
جلسه صبح در اینترنت برگزار شد:
من در ماه ژوئن آنلاین بودم. البته زیاد وارد کامپیوتر نمی شوم. من وقتی شخصی به من پیام داد تحقیق کردم. بله او بود. شوهرم از در عبور می کند و پسرم وارد اتاق می شود. باید توضیح می دادم که او کیست. من همه چیز را برای همسرم توضیح دادم ، اما نداشتن رابطه با او بهترین چیز در زندگی من است زیرا من همسر و فرزندان خوبی دارم و او بخشی از گذشته من است و من مقتول را مناسب نمی دانم. حال برای گذشته
این اولین و تنها عشق من بود!
بعضی از ما آنقدر خوش شانس بودیم که برای اولین بار به خواسته خود رسیدم. وقتی برای اولین بار با او ملاقات کردیم ، دلتنگ او نبودیم!
سیمین می گوید: “اولین عشق من سریعتر به قلبم برخورد کرد و از هوش رفتم.” اما آنچه باعث شد عاشق شوم قلب طلایی است که او در سینه خود پنهان کرده بود. او تنها کسی بود که قلب من را به دست آورد. ما هشت سال با هم هستیم و شش سال است که ازدواج کرده ایم. ما یک پسر زیبا داریم. اینگونه بود که اولین عشق من تنها عشق زندگی من شد.
منیر اعتراف می کند: من فقط یک عشق داشتم و با او ازدواج کردم. ما در سالهای آخر دبیرستان آشنا شدیم و شش سال بعد ازدواج کردیم. از نگاهش فهمیدم که او موفق شده است. ما واقعاً برای هم ساخته شده ایم.
عسل می گوید: “اولین داستان عشق من کمی عجیب است.” بهش اعتماد کن.
پس از چند ماه دوستی آنلاین ، عسل و دوست آنلاین او سال گذشته با یکدیگر دیدار کردند. پس از جلسه ، کمی تردید در برقراری ارتباط نیز از بین رفت. ما هنوز عاشق هستیم و قصد ازدواج داریم.
مرا باهوش تر و پخته تر کرده است!
گاهی اوقات عشق اول به ما می آموزد که چه کاری انجام دهیم ، اما این درس ها معمولاً آن چیزی نیست که ما می خواهیم یاد بگیریم.
ندا می گوید: “او مرا شگفت زده کرد.” 13 ماهی که با هم گذراندم خوشبخت ترین روزهای زندگی ام بود قبل از اینکه از من جدا شوند. من نمی دانستم او دارد به من خیانت می کند. من خیلی ترسیده بودم و او هیچ کمکی به من نکرد. در پایان ، من همه چیز را برای مادرم توضیح دادم ، و این بهترین و عاقلانه ترین تصمیمی بود که در زندگی ام گرفته ام.
نتیجه:
مطمئناً ، هر کسی که در این زمینه تجربه دارد فکر می کند که این تجربه چگونه بر زندگی آینده او تأثیر می گذارد. عشق و شکست در عشق ، بلوغ بیشتری در فرد ایجاد می کند و می تواند به رشد و کمال انسان منجر شود ، اما همیشه منجر به ارتباط نمی شود ، بنابراین پس از دوره نقاهت ، او باید به زندگی واقعی برگردد و به آن نگاه کند. گذشته خوب و چشم انداز روشنی از زندگی ما که باعث تغییر سبک زندگی ، طرز تفکر و نگاه ما شده است.
به همه زوج هایی که در گذشته چنین رابطه ای داشته اند و یا با تمام افراد مجردی که به دلیل شکست عشقی تنها مانده اند ، به شما توصیه می کنیم گذشته را فدای زندگی حال و زندگی فعلی نکنید و با روشن فکر. در مورد آینده.